دانلود رمان لذت های خشن

درباره پسری به نام جوزف که تو زندگیش با دخترهای زیادی آشنا شده ولی حالا یه دختر با بقیه براش فرق داره و …

دانلود رمان لذت های خشن

ادامه ...

خوشی‌های سختی بود
“این تفریحات شدید هم به شدت تموم میشن”
در قله کوه مثل این است که باروت و آتش را کنار هم بگذاریم.
بوسه‌های مرگ شیرین‌تر از عسل است
هست
و هر لحظه رد کردن احساس می‌شود
“جوزف”
اون بهترینه
من قبلا این بازی رو با خیلی از دخترا انجام دادم اما هیچ کدومشون
آن‌ها توجه مرا به این نحو جلب نکردند.
در حالی که پاهایش را باز کرده بود و کپل‌هایش را بالا زده بود، منتظر من بود.
درست پشت سرش هستند. کمرش از قبل قوس برداشته
سینه‌اش رو به جلو است. گردن کشید و سر برداشت
ولی چشماش به زمین خیره شده کف دست‌هایش روی پاهایش بود
پاهاش سر جاشون هستن
یه ژست عالی برای یه برده
وقتی به حضور من توجه می‌کند، سینه‌هایش با ریتم آرامی بالا می‌روند.
پایین می‌رود، مژه‌های بلندش چند بار حرکت می‌کنند و پلک می‌زند.
و این جذاب‌ترین منظره ممکن هست
عروسک من می‌گویند هر کس نقشی تاریک در او دارد. ولی شک دارم
نیازهای تاریک دیگران می‌توانند با امیال ظالمانه من رقابت کنند.
یه هیولای عصبانی درونم هست، یه چیز تاریک
آنقدر وحشتناک است که خودم هم از آن می‌ترسم. سعی کردم پیدایش کنم.
سعی کردم آن را نادیده بگیرم، اما نشد.
این کار آشفتگی بیشتری ایجاد کرد.
اما الان دیگه اون پسر عصبانی نیستم
خشونت همیشه بخشی از زندگی من بوده، اما دیگر مرا کنترل نمی‌کند.

وگرنه این معامله جواب نمیده
هدف این معامله اینه که نیازهای تاریک منو برطرف کنی و من
آن‌ها را غرق نکنید، از آن‌ها مراقبت کنید.
ما بازی می‌کنیم که فقط تعداد کمی از مردم می تونن از پسش بر بیان
. تجلی چیزی بیشتر از یک نقش ساده در اتاق خواب.
این بازی خیلی مسخرست تنها چیزی که واقعیت داره
تفاوت این است که می‌داند زنده از اینجا بیرون می‌رود. به آزادی برو
به زندگی واقعی خودش برمیگرده
حالا من کسی هستم که همه چیزو کنترل می‌کنم
من کیم رو می‌شناسم، من می دونم چطوری با هیولایی که درون منه کنار بیام
میدونم به چی نیاز دارم هیچ‌کس لازم نیست
. تا من و هیولای درونم رو بپوشون. مگر اینکه خودش بخواد
حق انتخاب، قانون، رضایت این قسمتی از این اتفاقاته
… یه معامله امن
هر دفعه که بروشورهای زن‌های مختلف رو می‌بینم
آن‌ها را به من عرضه کنید، به روانشناسی مغزهای مردم فکر می‌کنم. برای هر کسی که نیازهای تاریک و بیمار داره یه نفر دیگه
افرادی هستن که حاضرن نیازهاشون رو برآورده کنن با کمک همدیگه
این مردم به نیازهای جسم و روحشان پاسخ می‌دهند.
ما آدم‌ها در موقعیت خیلی بدی هستیم.
با این حال، این کار افتخار خودش را دارد.
عروسک من اینجاست چون خودش انتخابش کرده هر چند ممکن است
بذار حقیقت بترسونتش اون قبول کرد که خودشو به من بفروشه
او ثابت کرده است که برده‌ای بی‌نظیر است. دقیقا مطابق خواسته‌های
شهوتم،
من از این آژانس به قدری مشتری بوده‌ام که می‌دانم چه چیزی را دوست دارم.
آن‌ها از تمام جزئیاتی که مورد علاقه من است با خبر هستند. اونا در مورد این زن‌ها میدونن
آنچه می‌خواهم، آن‌ها می‌دانند که من با آن‌ها چه خواهم کرد و آن‌ها می‌دانند که باید بکنند
جسما و روحا آماده باشید و با پولی که دارم
آرزوهایم را به تو خواهم داد.
سی و نه روز، فقط ما دوتا، بدون هیچ حرف امن، بدون فرار
تسلیم کامل به خواسته من در دنیای مخالف قدم گذاشت، ترکیبی از آزادی و نظم. نه
بدون دیگری نمی‌تواند وجود داشته باشد. این در پرتو حمایت آژانس است
آره، مثل من
اما این ۹۳ شب مال منه و ممکن نیست که چیزایی که
فکر کردم این کار را بکنم تا ناپدید شوند. من تک‌تک لحظه‌ها رو میخوام
ازش استفاده کن
من دوست ندارم مزاحم مردم بشم می خوام جفتمون تنها باشیم چون

ادامه ...
واتس اپ
تلگرام
فیسبوک

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای مطالعه کامل رمان کلیک کنید

ما یک موتور جستجوی رمان هستیم
اگر رمان شما به اشتباه در سایت ما قرار گرفته و درخواست حذف دارید
از تلگرام ، روبیکا یا ایمیل زیر به ما اطلاع دهید تا سریعا حذف کنیم

برای پشتیبانی میتوانید از تلگرام ، ایمیل یا فرم تماس با ما در ارتباط باشید

فرم تماس با ما

[contact-form-7 id=”3211″ title=”فرم تماس”]

برای بازیابی رمز عبور از اینجا اقدام کنید.

در سایت عضو شوید

اگر عضو هستید از اینجا وارد شوید.